پروفسور دکتر غلامحسین بیگدلی در کتاب تاریخ بیگدلی خود را اینگونه معرفی مینمایند: من‌ غلامحسين‌ بيگدلي‌ فرزند فتح اله خان‌ بیگدلی‌ به‌ تاريخ‌ ۲۴ اسفند ۱۲۹۷ خورشيدي‌ در تهران‌ به‌ دنيا آمدم‌.اصل‌ و نسبم‌ به‌ ايل‌ كهنسال‌ و ديرپاي‌ ايل‌ واويماق‌ جليل‌ بیگدلی‌ مي‌رسد كه‌ در ميانشان‌ قهرمانان‌ شمشير وصاحبان‌ عدل‌ و داد و دين‌ و دانش‌ بسيار بوده‌اند كه‌ در طول‌ تاريخ‌ خدمات‌ جانبازانه‌ و سرافرازانه‌يي‌ به‌ ايران‌ عزيزنموده‌اند.

اين‌ قوم‌ نژاداٌ ترك، مسقط‌الرسشان آسیای میانه، جبال‌ آلقاي‌ و قره‌قوروم‌ بود. در سال ۳۹۵ هجري‌ قمري‌ برابر با ۱۰۰۴ ميلادي‌ از آن‌ حدود به‌ غرب‌ مهاجرت‌ كردند و در فلات‌ ايران‌ ساكن‌ شدند.تا آنجا كه‌ نام‌ و خدمات‌ شماري‌ از آنان‌ را در تواريخ‌ به‌ ويژه‌ در تاريخ‌ عالم‌آراي‌ عباسي و تاریخ پنج جلدی بیگدلی به قلم آورده ایم. مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ خط‌ سير هزار ساله‌ اين‌ ايل، خدمت‌ به‌ مردم‌ و دفاع‌ از استقلال‌ وتماميت‌ ارضي‌ اين‌ سرزمين‌ بوده است. مخصوصاً در طول‌ ۲۴۳ سال‌ حاكميت‌ خاندان‌ جليل‌ و سلسله‌ نبيل‌ صفويه‌ خدمات‌ شاياني‌ به‌ كشور عزيزم‌ ايران‌نموده‌اند.

من‌ از پائيز ۱۳۰۵ خورشيدي‌ تحصيلاتم‌ را از كلاس‌ تهيه‌ي‌ (آمادگي‌) و دبيرستان‌ نظام‌ كه‌ مدرسه‌ ابتدايي‌ نظام‌كل‌ قشوي‌ ايران‌ ناميده‌ مي‌شد شروع‌ كردم. درست ۱۵ سال‌ تمام‌ طول‌ كشيد تا دبستان‌ و دبيرستان‌ نظام‌ و دانشكده‌ افسري‌ را به‌ طور پيوسته‌ و با رتبه‌ي‌ ممتازشاگرد اولي‌ به‌ پايان‌ بردم‌ و به‌ درجه‌ي‌ ستوان‌ دومي‌ نايل‌ آمده‌ام.ازاينكه‌از ممتاز بودنم‌ در دوران‌ تحصيل‌ گفتم‌، خداي‌ نخواسته‌ منظورم‌ خودستايي‌ نيست‌، بلكه‌ مي‌خواهم‌ بگويم‌ كه‌از آغاز فكرم‌ براي‌ درك‌ مسايل‌ و مطالب‌ علمي‌ آماده‌ بود و اين‌ فكر هميشه‌ مرا به‌ تفكر براي‌ تعالي‌ و سربلندي‌ ملت‌ايران‌ سوق‌ مي‌داد. من‌ از ابتدا شيفته‌ي‌ مردم‌ بودم‌ و هنوز هم‌ هستم‌.وضعيت‌ خانوادگي‌ من‌ از يك‌ سو با زندگي‌ مجلل‌ دربار آميخته‌ بود.در دوران‌ تحصيل‌ با فرزندان‌ رضاشاه‌ و اشراف همكلاس‌ بودم‌. افراط‌ و تفريط‌ فرزندان‌ ملاكين‌ و بي‌بند و باريهاي‌ بالانشينان‌ را مي‌ديدم. از سوي‌ ديگر با زندگي‌ پرمحروميت‌، نكبت‌بار و برده‌وار كشاورزان‌ و كارگران‌ كشورم‌ از نزديك‌ آشنايي‌ داشتم‌ واوضاع‌ پريشان‌ آنان‌ را مي‌ديدم‌ و لمس‌ مي‌كردم‌. مي‌ديدم‌ كه‌ زندگي‌ بسياري‌ از مردم‌، ده‌ها بار سخت‌تر از بردگان‌ قرون‌وسطي‌ است‌. در سال‌ 1279 در تهران‌ متولد شدم‌. 15 سال‌ درس‌ نظام‌ خواندم‌ و در مرداد 1320 ستوان‌ دوم‌ شده‌م‌. درآن‌ زمان‌ اشراف‌ نماد بزرگي‌ و مظهري‌ براي‌ جنايت‌ و خيانت‌ بودند و من‌ با مشاهده‌ي‌ مظالم‌ حكمرانان‌ كشور و با خدعه‌و تلفيقات‌ مزدورانه‌ آذر و اسكنداني‌ وارد حزب‌ توده‌ شدم‌. به‌ همين‌ دليل ‌ 6 ماه‌ در باشگاه‌ افسران‌ كرمان‌ بازداشت‌ بودم. به مناسبت تشکیل دسته های چریک و قیام مسلحانه ی پدرم فتع اله خان بیگدلی و پدر زنم یدالله خان بیگدلی اسلحه دار باشی بر علیه متجاسرین با دولت برای جنگیدن با متجاسرین و راندن غلام یحیی و فداییان از خطه خمسه و زنجان مرا با 400 نفر مسلح به نبرد آنها فرستاد.ولي‌ من‌ جاهلانه‌ نزد خودي‌ها نرفتم‌ و نزد فداييان‌ رفتم‌.نزيك‌ يك‌ سال‌ در ارتش‌ آذربایجان(خلق‌ قشونداری - ارتش‌ قزلباش‌) با درجه‌ي‌ سرواني‌ فرمانده‌ گردان‌ و سپس‌معاون‌ آموزشگاه‌ افسري‌ شدم. در اين‌ مدت‌ مأمورين‌ خشن‌ سيد جعفر پيشه‌وري‌ دو بار مرا گرفتند و مي‌خواستند اعدامم‌ كنند كه‌ خوشبختانه‌ هر دوبار به‌ واسطه‌ي‌ ژنرال‌ محمود پناهان‌ كه‌ دوست‌ ديرين‌ خانواده‌مان‌ بود از مرگ‌ حتمي‌ نجات‌ يافتم. در 21 آذر 1325 در معیت مهاجران و از جمله‌ پیشه‌وري‌ به‌ جمهوري‌ آذربايجان‌ شوروي‌ پناهنده‌ شدم‌ و مدت 33 سال با هزاران‌ درد بي‌درمان‌ روبه‌رو شدم. هفت‌ سال‌ و هشت‌ ماه‌ در منطقه‌ي‌ مرگ‌خیز كالیما زنداني‌ بودم‌.

با مرگ استالین آزاد شده و به باکو آمدم و طی 26 سال اقامت در باکو مدارج عالی تحصیلی را گذراندم. پس‌ از دانشكده‌ دكترا وبعد فوق‌ دكترا مدافعه‌ گرفتم‌ و پروفسور، آكادميسين‌ و كارمند ارشد علمي‌ از باكو و مسكو شدم و اكنون‌ من‌ پروفسور ودكترا در ادبيات‌ هستم. در این چند دهه که در باکو بودم 17 جلد کتاب و بیش از 150 مقاله علمی به زبانهای مختلف نوشتم و به عضویت شوراي‌ عالي‌ علمي‌ جمهوري‌ آذربايجان‌ انتخاب‌ شدم (و.ا.ک) و هنوز هم میباشم. دوري‌ از وطن‌ موجب‌ شد كه‌ دل‌ به‌ دريا بزنم‌ و با تلاشهاي‌ فراوان‌ از چنگ‌ مأمورين کا.گ.ب (سرویس امنیتی شوروی) خلاص‌ شدم‌ و به‌ كشور عزيزم‌ ايران‌ برگشتم. به‌ دليل‌ كهولت‌ سن‌ بازنشسته‌ام‌ و با نوشتن‌ خود را مشغول‌ داشتم.

پس از بازگشتم به ایران در 17 مرداد 1358 دو سال‌ استاد دانشكده‌ي‌ ادبيات‌ فارسي‌ دانشگاه‌ تهران‌ و همچنين‌دانشگاه‌ ابوريحان‌ بيروني‌ بودم. با تعطيلي‌ موقت‌ و ضروري‌ دانشگاه‌ها به‌ عنوان‌ مترجم‌ و مشاور به‌ ستاد شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ منتقل‌گرديدم. يك‌ سال‌ و نيم‌ بعد براي‌ بار سوم‌ دچار حمله‌ قلبي شدم‌ و از ارايه‌ي‌ كار اداري‌ باز ماندم. از زمانی که به ایران برگشتم 20 جلد کتاب و 150 مقاله نوشتم و آخرین کتابی که در دست دارم تاریخ شعرای بیگدلی است که بیش از 70 شاعر را شامل می شود.

گاهشمار

* ۱۲۹۷ خورشیدی (۲۴ اسفند) - تولد در روستای دوراخلو، بخش بزینه رود،شهرستان خدابنده،استان زنجان،ایران

* ۱۳۰۵ خورشیدی (۱ مهر) - شروع کلاس تهیه (آمادگی)

* ۱۳۰۸ خورشیدی (۱ فروردین) - اولین دیدار حضوری با پهلوی اول به همراه یدالله خان بيگدلي

* ۱۳۱۲ خورشیدی (۳۱ خرداد) - پایان دبستان نظام و اخذ رتیه اول

* ۱۳۱۲ خورشیدی (شهریور) - دریافت دیپلم دبستان نظام و یک جلد شاهنامه نوبخت از دست پهلوی اول

* ۱۳۱۲ خورشیدی (۱ مهر) - شروع دبیرستان نظام

* ۱۳۲۰ خورشیدی (شهریور) - دریافت درجه ستوان دومی

* ۱۳۲۰ خورشیدی (شهریور) - آخرین ملاقات با پهلوی اول در زمان برگشت از اصفهان

* 1321 خورشيدي (6 آذر) - ازدواج با دكتر تاج‌الملوك بيگدلي

* ۱۳۲۲ خورشیدی - تولد فرزنداول، دکتر جمشید بیگدلی

* ۱۳۲۲ خورشیدی (پائیز) - ورود رسمی به تشکیلات افسری حزب توده ایران با معرفی علی‌نقی حکمی و علی‌اکبر اسکندانی

* ۱۳۲۴ خورشیدی (۲۵ مرداد) - دستگیری در تهران و زندانی شدن در پادگان جمشیدیه (دژبان مرکز)

* ۱۳۲۴ خورشیدی (۲۶ مرداد) - تبعید به شیراز و از آنجا به کرمان، دستور اعدام ایشان صادر و در همان روز لغو شد

* ۱۳۲۴ خورشیدی (بهمن) - آزادی از زندان با وساطت یدالله خان بیگدلی

* ۱۳۲۴ خورشیدی (۱۰ اسفند) - شرکت در جنگ ورشان و زواجر و شکست متجاسران

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۵ فروردین) - شکست در دفاع از قیدار و عقب نشینی

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۳ فروردین) - آغاز برنامه خروج از ایران (حرکت از همدان به ابهر)

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۵ فروردین) - انتقال خانواده از تهران به زنجان و دیدار با آنها در زنجان، اولین دیدار با غلام یحیی پیشه‌وری

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۶ فروردین) - حرکت از زنجان به تیریز

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۱۵ اردیبهشت) - اشتغال در اداره بازرسی وزارت کشور

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۱ تیر) - اشتغال در ارتش خلق قشونلاری، دریافت درجه سلطانی (سروانی)، فرمانده گردان تیرانداز هشت (تاپور نشانچی هشت)،

* ۱۳۲۵ خورشیدی - ارسال گزارش مغرضانه دکتر نصرت الله جهانشاهلو و دستگیری و صدور حکم اعدام، لغو اعدام با میانجیگری ژنرال پناهیان، اشتغال به عنوان معاونت فرماندهی آموزشگاه افسری

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۲۱ آذر) - خروج از ایران (مرز جلفا) به همراه همسر و پسر، اسکان در شهر نخجوان

* ۱۳۲۵ خورشیدی (۲۴ آذر) - انتقال به سافخوز در بخش اژدانف جمهوری آذربایجان شوروی

* ۱۳۲۶ خورشیدی (اردیبهشت) - تولد فرزند دوم، دکتر مهشید بیگدلی

* ۱۳۲۶ خورشیدی (آخر اردیبهشت) - انتقال به باکو و اسکان در بیزانه

* ۱۳۲۶ خورشیدی (۱ مهر) - شروع به تحصیل در مدرسه عالی حزبی

* ۱۳۲۷ خورشیدی (۱۱ مهر) - دستور احضار توسط کا گ ب به شعبه اُ.و.ی.ر و بازداشت در زندان انفرادی

* ۱۳۲۸ خورشیدی - محکومیت به جرم جاسوسی برای ایران و ۲۵ سال حبس با اعمال شاقه در سیبری و عدم حق مکاتبه و ۵ سال بعد نیز محروم از حقوق اجتماعی

* ۱۳۲۹ خورشیدی (زمستان) - کار در معادن طلای نر

* ۱۳۳۳ خورشیدی (۲۹ آذر) - پایان تبعید

* ۱۳۳۳ خورشیدی (۱۲ دی) - ورود به ولادی وستوک (ساعت ۱۰ صبح)

* ۱۳۴۷ خورشیدی ،۱۹۶۹ میلادی - دریافت دکترای علوم در رشته زبان شناسی از آکادمی علوم اجتماعی، دانشکده زبان و ادبیات نظامی گنجوی

* ۱۳۴۹ خورشیدی (تابستان) - شرکت در همایش شرق‌شناسی در تاجیکستان

* ۱۳۵۸ خورشیدی (۱۷ مرداد) - ورود به ایران

* ۱۳۷۷ خورشیدی (۲۵ مرداد) - درگذشت در کرج،مهرویلا، بلوار انوشیروان، پلاك

 
پروفسور.دکتر.غلامحسین.بیگدلی.txt · آخرین ویرایش: 2011/06/12 04:53 توسط admin
 
Recent changes RSS feed Creative Commons License Donate Powered by PHP Valid XHTML 1.0 Valid CSS Driven by DokuWiki