یداله خان بیگدلی اسلحه دار باشی یکی از مردان بزرگ و نامدار معاصر دوران سلطنت پهلوی و اواخر قاجار. مرحوم یداله خان بیگدلی اسلحه دار باشی فرزند مرحوم سرهنگ حسینقلیخان بیگدلی فرزند مرحوم سرهنگ آقا خان بیگدلی فرزند مرحوم محمد خان بیگدلی حاکم گیلان و خمسه فرزند مرحوم علی مراد خان بیگدلی از سرکردگان معتمد نادر شاه و … از اعاظم خاندان بیگدلی می باشد. هنگامیکه رضا خان پهلوی داوطلبانه در هیجده سالگی وارد خدمت نظام میگردد و در هنگ سواره نظام سواد کوه مدتی انجام وظیفه مینماید و سپس به تهران منتقل گردیده و با درجه سربازی در هنگ سوار (فوج اول سوار قزاق) که فرماندهی آن را مرحوم سرهنگ حسینقلیخان بیگدلی بعهده داشته وارد و مشغول خدمت میگردد و در آنجا به ترتیب رشد میکند بطوریکه بارها از مرحوم سرهنگ حسینقلیخان شنیدیم رضا خان پاهلونی که بعدا به رضا شاه پهلوی مشهور گردید از آغاز جوانی فردی بسیار با استعداد و یک دنده و متهور بوده و بزودی در هنگ مزبور مورد توجه و دقت فرماندهان و افسران قرار گرفته از طرف سربازان و درجه داران نیز با گرمی استقبال میگردد و به واسطه همین توان و لیاقت شخصی بزودی مراحل درجه داری را طی نموده و به سبب ابراز رشادت در یکی از جنگهای آذربایجان- قاراداغ به درجه افسری ارتقاء مییابد و به فرماندهی دسته مسلسل ماکسیم تعیین و گمارده میشود و چون شخصا در تیراندازی با مسلسل ماکسیم مهارت داشته به رضا خان ماکسیم شهرت مییابد و کم کم مدارج ترقی را میپیماید. مشهور است که نامبرده نام خود را با گلوله بر دیوار مقابل مینوشته و با صدای مسلسل رنگ <مشهدی عباد زن گرفته> را در می آورده.
رضا شاه پهلوی که در آن زمان رضا خان ماکسیم یا رضا خان پاهلونی نامیده میشد و بواسطه جسارت و رشادتش مورد توجه مرحوم سرهنگ حسینقلیخان بیگدلی قرار گرفته بود و باید انصاف داد که رضا شاه نیز بعد از رسیدن به سلطنت ایران آن لطف و توجه مرحوم سرهنگ حسینقلیخان را فراموش نکرده بود. عکسی از مرحوم ایوب خان میرپنج و مرحوم سرهنگ حسینقلیخان بیگدلی و سروان رضا خان پهلوانی وجود دارد که رضاخان با کمال احترام در پشت سر فرمانده هان خود ایستاده است.
آشنایی نخستین مرحوم یداله خان بیگدلی اسلحه دار باشی که با رضا خان تخمینا هم سن و سال بودند از آن دوران و از آن هنگ و آن روزگار شروع میشود. مشهور است در جنگ قاراداغ رضا خان و یداله خان که هر دوشان جوان و افسریار بودند با کمال رشادت و جسارت در تمام طول جنگ ابراز شجاعت مینمایند. در آن زمان ایوب خان نصیری میرپنج فرمانده قوای ایران در آن جبهه بود و درجنگ مزبور در یکی از نبردها به سبب نرسیدن مهمات ناگزیر به عقب نشینی غیر منتظره میگردند و چون تنگ غروب بوده و سواره نظام با سرعت و شتاب عقب نشینی می نموده کسی توجهی به زخمی شدن و از اسب افتادن و جاماندن ایوب خان فرمانده ستون نمی نماید. سواران شاهسون نیز به تاخت جلو رانده سربازان را تعقیب میکردند به تحقیق ایوب خان اسیر شاهسونها میگردید ولی این دو جنگاور جوان و دلاور بدون خوف و تردید و واهمه جلوریز به طرف ایوب خان تاخته مرحوم یداله خان، ایوب خان را به ترک اسبش برداشته و با شتاب خودشان را از میدان معرکه بدر برده و به قوای خودی میرسانند و این رشادت و دلاوری بی نظیر رشته مودت و دوستی این دو دلاور را به برادری تبدیل مینماید و از آن پس خیلی به هم نزدیکتر میشوند و تا روز آخر نیز این الفت و صمیمیت و یکرنگی موجود بود.
مرحوم یداله خان بیگدلی به سبب مزاحمت ها و قتل و غارتهای جهانشاه خان امیر افشار در خمسه و ویران نمودن و چاپیدن املاک متعلق به خاندان بیگدلی شاخه خمسه و خرقان ناگزیر از خدمت ارتش کناره گیری نموده و برای مقابله با تجاوزات و زورگوئیهای امیر افشار به خمسه می رود و در برابر دشمن سینه سپر می نماید و در زمستان 1297 خورشیدی در قلعه آغچه خرابه جنگی سخت در می گیرد و یک زمستان تمام ادامه پیدا می نماید. رضا خان پاهلونی در ارتش به خدمت خود ادامه می دهد و روز به روز به ترقیات و درجات بالاتری نایل آمده، تا کودتا می نماید، وزیر جنگ می شود، رئیس الوزرا و پادشاه می گردد. سرهنگ حسینقلیخان بیگدلی در این هنگام در نتیجه سکته قلبی ناقص مریض و پیر زمین گیر است و دیگر قادر به خدمت و حرکت نیست و بازنشسته و خانه نشین می باشد. لیکن وجود یداله خان برای میهن و شاه خیلی لازم است. شاه امر به احضار یداله خان می دهد. او به دربار می آید و با سمت رئیس اسلحه خانه مخصوص همایونی و محافظ جان شخص اول مملکت تعیین و مجددا پرچم خدمت به میهن را بدوش می کشد. و طی 16 سال سلطنت و زمامداری رضا شاه در همین سمت انجام وظیفه می نماید.
در مدت 16 (1320-1304) سالی که رضا شاه پهلوی بر اریکه سلطنت ایران تکیه زده بود مرحوم اسلحه دار باشی نیز یار وفادار و عنصر جدائی ناپذیر وی بود. لیکن در جریان جنگ دوم جهانی (1324-1320) که کشور ایران از جانب متفقین اشغال و رضا شاه به جنوب آفریقا تبعید گردید، یداله خان نیز پیرشده بود و مایل بود برود و چند صباح باقیمانده عمر را در سرزمینهای آبا و اجدادی استراحت نماید و به کار کشاورزی و زراعت بپردازد لیکن در این هنگام نیز جنگ با فدائیان فرقه دمکرات متجاوزین با سردستگی پیشه وری و غلام یحیی و سر سپردگان روس پیش آمد و شرف، حیثیت و استقلال قمستی از میهن عزیز یعنی آذربایجان و خمسه بخطر افتاد، در این هنگام یداله خان با معیت پدرم مرحوم فتح اله خان بیگدلی، مرحوم هدایت اله خان یمینی، مرحوم محمد حسن خان امیرافشار و ذوالفقاری ها، مرحوم مجد السلطان بیگدلی و مرحوم علی اکبر خان بیگدلی و نصراله خان مقدم هم عهد و پیمان گشته و در برابر دشمن سر سپرده و بیگانه پرست و متجاوز و مسلح به سلاح و افکار بیگانه قد علم کرده و صف آرائی نمودند، با منتهای قدرت و قوت و اخلاص با بیش از پانصد سوار و پیاده خود به جنگ پرداخته تا ریشه کن نمودن دشمن متجاوز و بیگانه پرست سلاح از تن باز ننموده و از پای ننشستند.